درسی از فیلم ماتریکس
درسی از فیلم ماتریکس
نمی دانم چقدر اهل سینما و فیلم های روز جهان هستید.
من همیشه فیلم های خوب دنیا را از طریق بررسی نقدهای انجام شده در سایت ها پیدا می کنم.
با این روش کمتر وقتم را برای فیلم هایی که ارزش دیدن ندارند تلف می کنم.
البته بعضی ها از روش مقایسه میزان فروش فیلم ها، خوب یا بد بودن آن را تشخیص می دهند که روش چندان درستی نیست.
یکی از فیلم هایی که نه تنها میزان فروش بالایی داشت بلکه نظر بسیاری از منتقدان و علاقمندان به فیلم را جلب کرد فیلم ماتریکس بود.
این فیلم در سال 1999 به نمایش در آمد و در آن مفاهیم جدیدی بیان شده بود که باعث شد دو قسمت بعدی آن هم در سالهای بعد ساخته شود.
حقیقتی در مورد مغز
قبل از اینکه بیشتر در مورد فیلم ماتریکس توضیح بدهم میخواهم شما را با حقیقتی در مورد مغز پیچیده آشنا کنم.
حقیقتی که می تواند دیدگاه ما را نسبت به اطرافمان تغییر دهد…
واقعیت این است که هرآنچه ما از جهان اطرافمان درک میکنیم، از رنگها، چهرهها، طعمها، درد و شادی و غم و عشق و نفرت و … خلاصه هر آنچه از جهان میبینیم و درک میکنیم تنها به واسطه عملکردهای الکتروشیمیایی موجودی شگفتانگیز به نام مغز است.
بدن ما در واکنش با محیط اطراف نقش حسگرهایی را بازی میکند که دادههایی را به مغز میفرستد و مغز آنها را تفسیر و معنی میکند.
اگر به هر دلیلی تغییری در فرآیند عملکرد مغز ما رخ دهد تمام درک ما از محیط نیز تغییر میکند، احساسات متفاوتی را تجربه میکنیم و چیزهای متفاوتی را میبینیم که دیگران نمیبینند.
(کسانی که داروهای توهمزا مصرف میکنند، عملا مغز خود را در چنین شرایطی قرار میدهند)
بدین ترتیب اگر بتوان عملکرد و روش کار مغز را به طور دقیق شناخت این امکان وجود دارد که بتوان با دستکاری در بخشهایی از آن درک محیط اطراف را تغییر داد.
کمی ترسناک به نظر می رسد! اینطور نیست؟
دروازه ورود به دنیا
در فیلم ماتریکس می بینیم که قهرمان فیلم کم کم متوجه می شود که ما در دنیایی پر از کنترل و برتری موجودات عحیب و به ظاهر فناناپذیر زندگی می کنیم و یک دنیای دیگر به موازات این دنیا وجود دارد.
در این فیلم نشان می دهد که افراد برای عبور بین دنیاهای مختلف نیازمند درهای ورودی و خروجی هستند که فقط در مکانهایی خاص وجود دارد. برای عبور از این درها باید آن تلفنی را که دروازه ورود است جواب داد.
من وقتی به فیلم های تخیلی نگاه می کنم این جمله را از ویلیام آرتور نویسنده آمریکایی به خاطر می آورم:
[alert type=”success”]هر چیز که بتوانیم آنرا در تخیل خود بسازیم، امکان پذیر است.[/alert]
به راستی آیا ممکن است یک تلفن بتواند دروازه ورود ما به دنیای ناشناخته ها باشد؟
چرا یک تلفن؟
تلفن از زمانی که اختراع شد ابزاری موثر و فوق العاده برای ارتباط بین انسان ها بوده است.
اما چرا در فیلم ماتریکس از یک تلفن ساده برای عبور بین دنیاها استفاده می شود؟
حقیقت آن است که تلفن در دنیای امروز کاری بیش از انتقال صدا انجام می دهد.
پیشرفت های تکنولوژی در زمینه تلفن همراه به شکل عجیبی سریع و بدون ترمز به پیش رفته و می رود.
در واقع در زمان ساخت فیلم ماتریکس تلفن نمادی بوده است از ارتباط بین انسانها. اما در حال حاضر شاید برای ما دیگر نماد نیست. بلکه یک حقیقت روشن است!
استفاده ما از تلفن همراه به عنوان ابزاری که همه کارهایمان را مدیریت می کند کاملا عادی شده است.
ترکیب موبایل و اینترنت از این وسیله یک عصای جادویی ساخته است.
یک ترس بزرگ
وقتی کارهایمان را به وسیله ای می سپاریم تا برای ما انها را انجام دهد پس از مدتی تبدیل به بلای جانمان می شود. ربات ها ، خودروها ، موبایل ها و…
گاهی آنقدر هنگام استفاده از یک وسیله به آن اعتماد می کنیم که زندگی خود و محیطمان را به آن پیوند می زنیم و زندگی را بدون آن غیرقابل تصور می دانیم.
شاید زمان تجدید نظر در این روش فرا رسیده باشد.
به نظر شما ایا می توانید کمتر به تلفن همراه خود اعتماد کنید؟ چطور؟
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
تلفن رو نمیشه از زندگی حذف کرد. من همه زندگیم با موبایل میگذره.